معنی از وسایل آزمایشگاه

حل جدول

از وسایل آزمایشگاه

بِشر

بشر

ارلن

ارلن، بوته

بوته


آزمایشگاه

لابراتوار

لغت نامه دهخدا

آزمایشگاه

آزمایشگاه. [زْ / زِ ی ِ] (اِ مرکب) جای آزمایش. مورد آزمایش. محل امتحان.


وسایل

وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله.اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
سعدی.
- وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
- وسایل نقلیه، وسایط نقلیه.

فرهنگ معین

آزمایشگاه

محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیله متخصصان یا دانشجویان. لابراتوار، محلی برای آزمایش، محل تجربه کردن،


وسایل

(وَ یِ) [ع.] جِ وسیله، اسباب، لوازم.

فرهنگ فارسی هوشیار

آزمایشگاه

محل امتحان، جای آزمایش، لابراتوار


وسایل

وسایل در فارسی (تک: وسیله) افزارها چاره ها (اسم) جمع وسیله اسباب لوازم ((و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. ))

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

آزمایشگاه

جایی که در آن آزمایش‌های علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد، لابراتوار،


وسایل

وسیله
* وسایل نقلیه: هر نوع وسیله که برای حمل‌ونقل به کار می‌رود، مانند گاری، اتومبیل، کامیون، کشتی،

معادل ابجد

از وسایل آزمایشگاه

500

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری